روابط غیر اخلاقی، بردگان جنسی امروز، مردان و زنان غربنشینی که چنین و چنان میکنند، ازدواجهای خارج از عرف بهمانی…
ترویج و تبیین موشکافانه فساد و فحشا به نام افشاگری
و باز هم همان داستان ذوقزدگی گروهی ناپخته برای همداستانی در انتشار آنچه شنیدهاند.
در توهم عقلانیت خوابیده در پس این افشاگریها میمانم!
به راستی چه اندیشهای توانسته مجوز تولید تصویر چنین منکراتی در ذهن خواننده را بدهد؟
چه اهدافی این رویکرد روشنگری را توجیه کرده است که چشمها بر همه توالی فاسد آن بسته شده است؟
سادگی ذهنهای پاکدامن جوانان این بوم، با چه نیتی، میبایست آلوده لجن زار چنین تصویرها و اوهام برخاسته از این قسم آگاهیبخشی باشد؟
چه توفیری است میان آن که با آهنگ شوم انحرافات اخلاقی، در پی اشاعه فساد و فحشا است و آن کس که به نام افشاگری به همان بیراهه میرود؟!
شاید شهوت دیده شدن!
شاید هوای شهرت!
شاید عدم عقلانیت!
و شاید… رد پای خیانت!
…
هرچه هست بماند!
اندیشه کردار خودمان را در سر بپروریم تا مروج بی اختیار هرچه میشنویم نباشیم!