انکار نمیتوان کرد که در نگاهی کلی، نسل جوان امروز جامعه من، در حسرت عناوین و القاب پرطمطراقِ عرفپسند، برای ورود به عرصه دانشگاه حریصتر است تا گام نهادن در مسیر صعب و نه چندان پرآوازه حوزهی علمیه…
و بیگمان چرخش این اذهان متاثر از هیاهوی عرف و ترغیب به بازگشت این قلوب متمایل شده به جانب غیر، کار چندان سادهای نیست! در این مسیر و در تشخیص و تمییز برتری یکی از این دو مقصود، سخن کسی دلنشینتر است که یا خود با محک تجربه به میدان آید و از طعم ثمرات چشیده شده هر دو بستان سخن بگوید و یا در تایید و اثبات مدعای خود، از سنجههای دقیق علمی و معرفتی در قیاس بین الامرین مدد جوید.
…
و من قطعا در توجیه طلبگی معیار عقل و تجربه را توامان به کار خواهم بست و یادآور میشوم که بالوجدان دستان طالب علم و حقیقت، در هر مسیری که سیر کند، خالی نخواهد ماند لیکن در باب علوم عقلی، بیتردید، تحصیل در محیط آموزشی و پژوهشی حوزه است که قدرت پاسخگویی به تشکیکهای علمی و صلابت ایستادگی در اثبات مطلوبات و اتقان و احکام در آموخته ها را به همراه دارد.
فارغ از مطالعه عمیق و کارشناسانه در اثبات این مدعا، نیمنگاهی به مناظرات علمی خروجیهای موفق دانشگاهی در برابر همین طیف از حوزویان، خود به وضوح این تفوق و برتری علمی را به رخ میکشد.
اما در ابتدای این راهِ منتهی به شعور و فراست علمی، احذاری خطیر و حیاتی، لازم است و آن پرهیز از نگاهی علمی صرف برای ورود به حوزه است! در این سرا، تفریق تهذیب و اخلاق از کارکرد طلبگی، بیش از هر مسیر دیگری طالب علم را در قهقرا و ظلمت فرومیبرد و بر همین احذار است که بزرگان گفتهاند کفر یک روحانی عمیقتر از کفر دیگران است و ضلالت آن، مهلک تر!