سیطره تاریخ مملو است از امثال غالیان و مارقین و کوفیانی که قائدیت امام را فراموش کرده و در مسیر حقیقی اسلام یا پیش افتادند و یا واپس مانده و تباه شدند؛ که به تعبیر قرآن “وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا”
…
امروز که برخی با تیغ تبری، تقیهکنندگان مجالس سب و لعن را به اتهام ترک وظیفه دینی، به مسلخ میکشانند، در مقابل دیگرانی که با داعیهی تقیه، خلافِ شرع لاعنین را با قهر و عتاب و رویگردانی از اجتماعاتشان پاسخ میدهند، بازخوانی دوباره مفاهیم عقلی تقیه و تبری و مظاهر بروز صحیح رفتاری آن، لازم می گردد تا با اقتداء به امام و اجتناب از پای پیش نهادن و یا سرباززدن از رای امام، حرکت در مسیر هدایت برای طالبان حقیقت میسور بماند؛ چراکه امیرالمومنین خود فرمودند:
“خلّف فینا رایة الحقّ، من تقدّمها مرق، و من تخلّف عنها زهق، و من لزمها لحق”
…
با این حال در تعارض ظاهری تقیه و تبری واضح است که تبریِ برخاسته از هوای نفس که نشانهای از بغض و کینه شخصی و خنکایی بر سوز دل است، همچون تقیهی ناشی از کسالت و کاهلی که برای فرار از مسئولیت تولی و تبری، راه سکوت در پیش گرفته، انحراف و انحطاط از مسیر حق و حقیقت اسلام هستند.
علاوه بر موارد پیش گفته، حرمت تقیه و تزلزل قلبی بر هیچ کس پوشیده نیست اما بلاتردید وجوب تقیه عملی با تاسی به سیره حضرت علی علیهالسلام و با نگاهی به آموزههای ائمه در دعاهای ماثوری چون زیارت عاشورا، اثبات میگردد. و در این میان لازمهی تقویت وحدت، تقریب مذاهب اسلامی و تحکیم روابط مسلمین جهان، برپایی اجتماع عظیمی در بزرگداشت غدیر ثانی، بدون تحریک احساسات اصیل شیعی است تا دافعه احتمالی رفتارهای خلاف مصلحت، فرصت سوز این مجال عظیم تبلیغ معارف عمیق شیعی نبوده و جذب حداکثری زمینهای برای معرفی و درنهایت ظهور مولایمان گردد.